راز ما را شنیده ای ای عشق
ناز ما را کشیده ای ای عشق
در شگفتی ز صبر و طاقت ما
لب به دندان گزیده ای ای عشق
خبر از حال ما نمی گیری؟
مگر از ما چه دیده ای ای عشق؟
گاه گاهی نشسته ای بر ما
باز گاهی پریده ای ای عشق
یا تبسم شدی به روی لبم
یا ز چشمم چکیده ای ای عشق
یا وزیدی به دشت سینه من
یا به قلبم خزیده ای عشق
من دلم تنگ دل تپیدنهاست
تو که دائم تپیده ای ای عشق
من غریقم به من بگو چه خبر
تو به ساحل رسیده ای ای عشق
من ترا سبز سبز می بینم
تو خودت را چه دیده ای ای عشق
ناز ما را کشیده ای ای عشق
در شگفتی ز صبر و طاقت ما
لب به دندان گزیده ای ای عشق
خبر از حال ما نمی گیری؟
مگر از ما چه دیده ای ای عشق؟
گاه گاهی نشسته ای بر ما
باز گاهی پریده ای ای عشق
یا تبسم شدی به روی لبم
یا ز چشمم چکیده ای ای عشق
یا وزیدی به دشت سینه من
یا به قلبم خزیده ای عشق
من دلم تنگ دل تپیدنهاست
تو که دائم تپیده ای ای عشق
من غریقم به من بگو چه خبر
تو به ساحل رسیده ای ای عشق
من ترا سبز سبز می بینم
تو خودت را چه دیده ای ای عشق